5 سال بعد از مرگ عمران زاخایف و خاتمهی جنگ داخلی در روسیه میهن پرستان تندرو(ULTRA NATIONALISTs) قدرت ی رو به دست گرفتن و با معرفی
زاخایف به عنوان شهید و قهرمان روسیهی نوین،این تغییر قدرت رو به جهان نشون میدن.
اولین نقش ما در بازی،نقش یک سرباز آمریکایی به نام جوزف آلن هست که در افغانستان با
باقیماندهی طرفداران خالد الاسد میجنگه.در پایان نبرد،ژنرال شپرد از رشادت و دلاوری ما متعجب
میشه و ما رو به واحد عملیات ویژهی CIA یعنی TASK FORCE 141 معرفی میکنه و توضیحاتی در
مورد شریک زاخایف
یعنی ولادیمیر ماکاروف میده.از صحبتهای شپرد معلوم میشه ماکاروف یک ترورسیت بدون مرز
و یک قاتل جانیه که هر کاری ازش برمیاد.و CIA اطلاع داره که ماکاروف برای عملیات خاصی
اجیر شده ولی هدف عملیات مشخص نیست.
از طرف دیگه،کاپیتان مک تاویش(SOAP در قسمت قبل) به همراه نقش دوم ما یعنی گری
سندرسن(ROACH) به یک پایگاه هوایی روسیهی نوین واقع در قزاقستان (کوهستان تیانشان)
نفوذ میکنن تا قطعه ای از ماهوارهی آمریکایی ساقط شده به دست روسها رو پس بگیرن.
در آخر مرحله روسها متوجه حضور ما میشن و عملیات لغو میشه و مک تاویش و سندرسن
فرار میکنن.
در مرحلهی بعدی(NO RUSSIAN)جوزف آلن با هویت جعلی الکسی بورودین موفق به نفوذ در
گروه ماکاروف شده و قراره به هر شکل ممکن اعتماد ماکاروف رو جلب کنه.در ابتدا ماکاروف به
آلن و تمام گروه هشدار میده که روسی صحبت نکنن و بعد با باز شدن در آسانسور،مردم
بی دفاع و نیروهای امنیتی رو در فرودگاه عمران زاخایف مسکو(غیر واقعی) قتل عام میکنیم.
این کشتار در حالی انجام میشه که گروه تروریست به زبان انگلیسی صحبت میکنن و با حملهی
FSB (اسم جدید KGB) به تروریستها،ماکاروف که انگار از هویت اصلی آلن مطلعه،با کشتن اون
و رها کردن جسدش در دست نیروهای FSB ،عملیات خودش رو تمام میکنه.ماکاروف با این کار
بهانه ای به دست دولت روسیهی نوین میده که عملیات تروریستی کار CIA بوده و روسیه برای
دفاع از خودش حق داره به امریکا حمله کنه.
از طرفی واحد۱۴۱ با پیدا کردن پوکه های عملیات تروریستی مسکو و تحقیق روی اونها متوجه
میشه که گلوله ها ساخت برزیل هستن و توسط یکی از اعضای گروه جنایتکار فاولا به اسم
آلخاندرو رویاس به ماکاروف تحویل داده شدن.در اینجا GHOST ، ROACH و MAC TAVISH به
ریو دوژانیرو میرن تا رویاس رو پیدا کنن و ردی از ماکاروف به دست بیارن.ولی بعد از گرفتن رویاس
فقط متوجه میشن که اصلی ترین دشمن ماکاروف که از محل اختفای اون آگاهی داره در یک
گولاگ در روسیه نگهداری میشه.
در این زمان روسیه با استفاده از ماهوارهی ساقط شدهی آمریکایی و کپی کردن سیستمهای
اون،بدون اینکه ماهوارههای محافظ آمرکا متوجه بشن به آمریکا حمله میکنه و ما در نقش
یک سرباز آمریکایی به اسم جیمز رامیرز باید با این حملهی غافلگیرکننده مقابله کنیم.
بعد از چند مرحله به گولاگ میرسیم.با کمال تعجب کاپیتان پرایس رو پیدا میکنیم که در قسمت
قبلی به نظر میرسید کشته شده.پرایس با ربودن یک زیر دریایی روسی و شلیک موشک اتمی
به طرف آمریکای اشغال شده(با تنظیم انفجار موشک بالای جو زمین) با ایجاد یک اثر EMP عظیم
روسهای م رو از داشتن سلاحهای سنگین مثل هواپیما و هلیکوپتر و نفربر زرهی محروم
و کار ارتش آمریکا رو ساده میکنه.البته این انفجار باعث نابودی ایستگاه فضایی بین المللی
میشه ولی مثل اینکه این کار به ضررش میرزیده.
حالا وقتشه که ماکاروف رو پیدا کنیم.دو محل به عنوان آخرین مخفیگاههای ماکاروف شناخته
شدند:
۱-خانهی امن ماکاروف در مرز روسیه-گرجستان.
۲-قبرستان سلاحی در افغانستان.
پرایس و مک تاویش به افغانستان میرن و روچ و گوست به گرجستان.ما نقش روچ رو بازی میکنیم
و بعد از پاکسازی محل متوجه میشیم هیچ خبری از ماکاروف نیست.ولی میتونیم اطلاعاتی رو
کپی کنیم و برای شپرد که با هلیکوپتر به منطقه اومده ببریم.ناگهان شپرد به روچ و گوست
شلیک میکنه و دستور میده اجسادشون رو آتش بزنن و خودش اطلاعات رو برمیداره.
پرایس و مک تاویش هم خبری از ماکاروف ندارن و حالا به وسیلهی شپرد تحت تعقیب قرار گرفتن
و هم با نیروهای ماکاروف و هم نیروهای آمریکایی به فرماندهی شپرد درگیر میشن.
در این مرحله نیکولای (عامل نفوذی SAS در نیروهای زاخایف) با یک C-130 پرایس و مک تاویش
(که نقش آخر ماست) رو نجات میده و در مرحلهی بعد باید مدارک خیانت شپرد رو به دست بیاریم.
بعد از یک تعقیب و گریز در رودخانه بالاخره با ساقط کردن هلیکوپتر شپرد،با اون درگیر میشیم ولی
شپرد خیلی قویتر از ماست و با یک حرکت سریع با خلع سلاح کردن مک تاویش،چاقوی خودش
رو در سینهی مک تاویش فرو میکنه و حالا که خیالش راحت شده علت خیانتش رو میگه:
پنج سال قبل من سی هزار نفر از نیروهام رو در یک چشم به هم زدن از دست دادم.
و دنیا… فقط نگاه کرد.
معلوم میشه شپرد بعد از حملهی اتمی به ارتش آمریکا در قسمت قبل،دچار حالت روحی بدی
شده و قصد داشته با راه انداختن جنگ و اتمام اون به عنوان قهرمان ملی قدرت رو به دست
بگیره و یک کشور کاملا میلیتاریست(انگار آمریکا همینجوری میلیتاریست نیست) به وجود بیاره
و بقیهی ماجرا رو خودتون حدس بزنید.حالا حرفهاش تمام شده و میخواد با یک گلوله کار مک
تاویش رو تمام کنه که یک دفعه پرایس میرسه و در یک جنگ تن به تن سخت نمیتونه از پس شپرد
بربیاد و مک تاویش که هیچ سلاحی نداره برای نجات پرایس،چاقویی که شپرد در بدنش فرو برده
رو بیرون میکشه و به چشم شپرد پرتاب میکنه و شپرد سقط میشه.همین موقع نیکولای با
هلیکوپتر سر میرسه و پرایس و مک تاویش رو نجات میده و از منطقه دور میشن.
و منتظر قسمت بعدی باشید.
سلام دوستان اومدیم با داستان جذاب بازی پرطرفدار call of duty mw 1.
میخوام توضیح مختصری درباره بازی بدم.این بازی در سال 2008 و چهارمین نسخه از بازی COD میباشد و توسط شرکت اینفینیتی وارد ساخته شده است.درسال 2016 نسخه بازسازی شده همین نسخه بازی به همراه بازی COD infinite warfare وارد بازار شد.
شما به دست گروه تروریستی گروگان گرفته شده اید.نکته اینجاست که شما در نقش رییس جمهور عربستان هستید.شخصی به نام خالد ال اسد.رییس جمهور را کشته و فیلم ان جهان را پر از ترس میکند.حال قدرتمندترین گروه تروریستی خاورمیانه بر سر حکومت نشسته اند و و قدرتشان بیشتر ار قبل شده.
حال انگلیسی ها در تعجب اند که خالد چطوری تونسته کودتا بکنه و رییس جمهور عربستان رو بکشه.حتما حمایت شده.ولی چه کسی او را هدایت میکند؟!
امریکایی ها برای جلوگیری قدرتمند تر شدن خالد وارد عمل میشوند.و اماده حمله به انجا میشوند.
هدف ارتش امریکا ایستگاه تلویزیونی بود که برنامه اش پخش شده است.ولی انگلیسی ها تصمیم میگیرند پیش از حرکت سرباز هایش.جاسوسی را بفرستند.ولی ان جاسوس کجاست؟
نیکولای جاسوس جهانی به نقل از منابع روسی احتمالاً تحت بازداشت نیروهای ال اسد میباشد. تیم برای یک عملیات مشترک به طرف روستایی اشغال شده در روسیه میروند تا با همکاری نیروهای گروهبان کامارو از ارتش روسیه نیکولای را نجات دهند. عملیات با موفقیت به پایان میرسد و نیکولای که گویی نقشه را از قبل میدانسته سؤال میکند که آیا آمریکاییها حرکت کرده اند یا خیر؟ و از شنیدن جواب ناراحت میشود. او محل مخفی شدن خالد را میداند و تیم را به سمت آن مکان هدایت میکند. و سر راه یک موشک به هلیکوپتر آنها برخورد میکند و هلیکوپتر آنها سقوط میکند.
در طول این مدت سربازان آمریکایی بعد از نجات شهر و رسیدن به ایستگاه تلویزیونی متوجه میشوند همه برنامهها از پیش ضبط شده بودهاست و عملیات شکست میخورد. عملیات بعدی نجات و اسکورت تانک ارتش به بزرگراه برای ادامه عملیات پاکسازی است. بعد از چند ساعت عملیات پاکسازی شروع میشود، ولی تروریستها که فقط یک قانون دارند (یا مرگ یا پیروزی!) عملیات انتحاریشان را انجام میدهند. با یک بمب هستهای تمام منطقه را نابود میکنند… انفجاری که طی آن ۳۰٬۰۰۰ سرباز آمریکایی کشته میشوند.
نیروهای پرایس در روستایی هستند که ال اسد در آنجا مخفی شدهاست. عملیات انجام میشود و ال اسد دستگیر میشود پرایس سعی دارد بفهمد که چه کسی او را حمایت میکند، که در همین زمان تماسی تلفنی(موبایل ال اسد) آن چیزی را که نباید معلوم میشد را برملا میکند. که باعث میشود پرایس،ال اسد را بکشد، ایمران زاکائف. کلمهای که خاطرهای از پانزده سال قبل را در ذهن پرایس زنده میکند. پرایس ۱۵ سال قبل در چرنوبیل در عملیاتی مخفی به فرماندهی کاپیتان مک میلان باید یک تروریست بزرگ و ثروتمند به نام ایمران زاکائف را می کشتند اما تیری که پرایس با سلاح تک تیرانداز به او شلیک کرد او را نکشت ولی زاکائف دستش را از دست داد.
پرایس و نیروهایش در مخفیگاه ال اسد تحت محاصره نیروهای زاکائف قرار میگیرند. تیم با حمایت نیروی هوایی به سختی موفق به فرار میشود. هدف پیدا کردن زاکائف است، ولی چطور میشود به او رسید؟ تنها راهی که به ذهن تیم میرسد گروگان گرفتن پسر ایمران زاکائف یا یو زاکائف هست؛ بعد از تعقیب و گریز پسر ایمران به دام میافتد اما با اسلحه خودکشی میکند و حالا آمریکا باید منتظر انتقام سختی باشد.
زاکائف که سخت خشمگین شده یک سایت موشکی بزرگ روسیه را تسخیر میکند و پیام تهدیدآمیز خود را برای آمریکا و انگلیس میفرستد و همین پیام باعث میشود انگلیسیها و آمریکاییها بتوانند پایگاه زاکائف را پیدا کنند و یکی از سربازها از گروه USMC (تفنگداران دریایی ایالات متحده) توسط افراد زاکائف اسیر میشود و دیگر افراد باقیمانده تیم او را آزاد میکنند. نیروها به سمت پایگاه پیشروی میکنند و وقتی نزدیک پایگاه میشوند متوجه پرتاب دو موشک بالستیک حامل کلاهک های هستهای به سمت آمریکا میشوند. هدف تیم ورود به سکو و وارد کردن کد انهدام به موشک هاست، در غیر اینصورت یک فاجعهٔ هیروشیما تکرار میشود. سرانجام تیم موفق به انهدام موشکها میشود. تیم با سه جیپ تلاش میکند از منطقه فرار کند، ولی نیروهای زاکائف به شدت به تعقیب آنها میپردازند، ولی مشکل اصلی هلیکوپتر دشمن است که با منهدم کردن یک پل باعث به دام افتادن تیم میشود و در لحظهای که آخرین سرباز هم بر زمین میافتد ایمران زاکائف از هلیکوپتر پیاده میشود تا شخصاً انتقام بگیرد. او نزد Gaz میرود و اسلحهٔ خود را روی سر او میگیرد و شلیک میکند. در همین لحظه هلیکوپتر ایمران به وسیله هلیکوپتر نیروهای ارتش روسیه منهدم میشود و پرایس در حالی که زخمی شده و روی زمین افتاده تفنگش را به سمت سوپ پرتاب میکند و سوپ کاری را که پانزده سال پیش نیمه تمام مانده بود تمام میکند.پس از ان روس ها سوپ را درمان کرده اما در آنجا کاپیتان پرایس نمرده و فقط روس ها نقش بازی میکنند که سوپ فکر کند او مرده. در ندای وظیفه جنگهای مدرن ۲ در یکی از مراحل کاپیتان پرایس (Gulag) را از زندان روس ها نجات میدهد
درباره این سایت